حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

هدیه ای از جنس عشق

بدون عنوان

روز پنچ شنبه 8ابان میروم مطب دکترم ضربان قلب عزیز دلم را چک میکنند باچند علایم دیگر میگویند شرایط مساعد نیست و باید دخترکم فردا صبح به دنیا بیاید البته اگر تا صبح مشکلی پیش نیاید معرفی نامه بیمارستان را با سفارشات تمام مینوسند با تمام نگرانی ودلشوره به خانه بازمیگردیم همه کارهارا برای امدن دخترم انجام میدهیم صورتهای نگران پدرو مادر وهمسرم .اخرین شب دو نفره را سپری میکنیم عکس یادگاری میگیریم برای دخترکمان حرف میزنیم وفیلم میگیریم دلم نمخیواهد از شکم قلمبه جدا شوم دلم برای لگدهایش تنگ میشود صبح ساعت 6 باید بیمارستان باشم شب را نمتوانم بخوابم به همه چیز فکر مکنم حس عجیبی است صبح اماده میشویم نماز میخوانم و قران میخوانم عکس خداحافظی میگیریم ه...
25 بهمن 1393
1